۱۷۶۸
۰
جستاری دربارۀ یک نماد هخامنشی: فرَوَهر، اهوره‌مزدا، یا خُوَرنَه؟

جستاری دربارۀ یک نماد هخامنشی: فرَوَهر، اهوره‌مزدا، یا خُوَرنَه؟

پدیدآور: علیرضا شاپور شهبازی ناشر: نشر و پژوهش شیرازهتاریخ چاپ: ۱۳۹۰مترجم: شهرام جلیلیانمکان چاپ: تهرانتیراژ: ۱۰۰۰شابک: 8_78_7768_964_978تعداد صفحات: ۱۱۷

خلاصه

اهمیت این کتاب در بررسی نمادی است که امروزه کاربردی الترناتیو یافته و از آن به عنوان یکی از نشانه‌های هویت فرهنگ دیرینۀ ایرانی استفاده می‌شود.

معرفی کتاب

اهمیت این کتاب در بررسی نمادی است که امروزه کاربردی الترناتیو یافته و از آن به عنوان یکی از نشانه‌های هویت فرهنگ دیرینۀ ایرانی استفاده می‌شود؛ از این‌رو شناخت منشأ و خاستگاه این نماد و مفهوم واقعی آن دارای اهمیت دو چندان است. این پژوهش از چند جنبه ارزشمند است: نخست آنکه موضوع نماد بالدار هخامنشی از مباحث جنجالی و مهم در مطالعات ایران‌شناسی است که دربارۀ آن پژوهش‌های متعددی صورت گرفته است. دوم اینکه این کتاب نتیجۀ سال‌ها مطالعۀ پژوهنده‌ای نامی و فرزانه است که در عرصۀ ایران‌شناسی صاحب اعتبار و جایگاه ویژه‌ای است. در آخر اینکه نویسنده با استدلال‌های منطقی همۀ تفسیرهای سنتی را دربارۀ نماد بالدار هخامنشی رد کرده است و با اشاره به این حقیقت تاریخی روشن که ایرانیان هیچگاه نگاره‌ای از اهوره‌مزدا را خدای بزرگ خود نمی‌ساخته‌اند، تفسیر تازه‌ای را برای مفهوم نماد بالدار هخامنشی پیشنهاد داده که به تدریج مورد پذیرش دیگر پژوهندگان قرار گرفته است. به عقیدۀ نگارنده نماد بالدار بر خلاف دیدگاه دیگر پژوهندگان، تجسم فروَهَر یا نماد اهوره‌مزدا خدای بزرگ ایرانیان باستان نیست، بلکه تجسم فرّه (در اوستایی، خونه؛ در پهلوی، خورّه؛ در فارسی امروزی، خُرّه، فرّه و فرّ) می‌باشد که در اندیشۀ ایرانیان باستان عطیه‌ای ایزدی است و پادشاه دارندۀ فرّۀ شهریاری یه کمک آن می‌تواند دادگرانه و با نیرومندی فرمانروایی کند.

نویسنده در بخش نخست این کتاب استدلال‌هایی منطقی در مخالفت با تفسیرهای سنتی دربارۀ نماد بالدار هخامنشی یا به عبارت دیگر دایرۀ بالداری که معمولاً نیم‌تنه‌ای انسانی درون آن دیده می‌شود، به دست داده است. وی با دادن پاسخ‌هایی پذیرفتنی به پژوهندگانی که این دایرۀ بالدار را نماد و بازنمایی فروهر یا اهوره‌مزدا خدای بزرگ ایرانیان خوانده‌اند، به روشنی ضعف‌ها و کاستی‌های فراوان چنین تفسیرهایی را نشان داده و نتیجه گرفته است که باید برای همیشه اینگونه تفسیرها و خیال‌بافی‌ها فراموش شود.

در بخش دوم کتاب نویسنده با مطالعۀ الگوهای به نمایش درآمدۀ این نماد هخامنشی و مفاهیم ضمنی گوناگون آن و همچنین با ردیابی جانشین‌های نماد بالدار تا دورۀ ساسانیان، تفسیر دیگری را برای نماد بالدار هخامنشی پیشنهاد داده است. به عقیدۀ نویسنده ایرانیان نماد بالدار را از مردمان تابعۀ خود وام گرفته بودند تا مفهوم باستانی خودشان را از فرّه تحسم بخشند. همچنین نویسنده در تفسیر خود نشان داده است که از دو گونه‌ای مهم و شناخته‌شدۀ این نماد در دورۀ هخامنشیان، پیکرۀ انسان بالدار برای تجسم‌بخشیدن به فرّۀ پادشاهی و از دایرۀ بالدار هم برای تجسم‌بخشیدن به فرّۀ ایرانیان استفاده شده است.

فهرست مطالب این کتاب بدین ترتیب است:

بخش اول: یک نماد هخامنشی: وداع با «فروهر» و «اهوره‌مزدا»؛ تئوری فروهر؛ فرضیۀ نماد اهوره‌مزدا.

بخش دوم: یک نماد هخامنشی: فرۀ نمادین؛ اهداف و روش‌ها؛ الگوهای بازنمایی؛ پیش‌شرط‌های لازم برای تفسیر؛ تفسیر: فرّه؛ استدلال‌های پشتیبان؛ فرّه و آتش شخصی؛ همانندگرفتن فرّه با تیخه؛ ویژگی‌های شاهانه، نماد را به فرّۀ شاهی تبدیل می‌سازند؛ شاه ـ عقاب، در پیوند با ورثرغنه، پرندۀ فرّه؛ قوچ بالدار جانشین مرد بالدار؛ دایرۀ بالدار نماد فرّۀ ایرانی؛ نتیجه‌گیری.

پیوست: نام‌های هخامنشی آمیخته شده با فرّه.

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.