۵۳۱۱
۰
تماشای خورشید: گزیده‌ای از مقالات شمس تبریزی

تماشای خورشید: گزیده‌ای از مقالات شمس تبریزی

پدیدآور: حجت‌الله ایوبی با مقدمۀ محمدعلی موحد ناشر: ثالثتاریخ چاپ: ۱۳۹۳مکان چاپ: تهرانتیراژ: ۱۱۰۰شابک: 9_924_380_964_978تعداد صفحات: ۲۹۸

خلاصه

این کتاب دربردارندۀ گزیده‌ای از بهترین مقالات کوتاه شمس تبریزی است.

معرفی کتاب

سخن شمس هم به لحاظ لفظ غریب است و هم به لحاظ معنی و گزینش از میان چیزهای غریب سخت و دشوار است. منظور از غرابت لفظ، غرابت بافت کلام است و نه مفردات آن، که واژه‌ها همه آشنا هستند. بسیار کم اتفاق می‌افتد کلمه‌ای در کلام شمس از حیطۀ واژگان آنچه فارسی معیار نامیده می‌شود، بیرون باشد. غریبگی در کلام شمس، وصف تک‌تک کلمات نیست؛ اما طریق ترکیب آنها غریب می‌نماید و این طریق غریب به دیار غریب منتهی می‌شود؛ دیار غرایب که دیار معنی و اندیشۀ شمس است؛ شگفت در شگفت و حجاب در حجاب!

او می‌گوید: «سخن شما عاشقان هیبتی دارد»؛ هیبت در هیبت کلام است که شما را می‌رباید و مجذوب می‌کند و به فضایی مهیب، رازآلود و مملو از احساس بی‌وزنی می‌برد که ملاک‌های دنیای متعارف در آن حاکم نیست. آری کلام شمس ساحت پرمهابت اقالیم غربت است: «تا مرا شعری نباشد و آیتی نباشد، مرا سخن نباشد که من گرم شوم از خود و سخن خود!».

«من عادت نبشتن نداشته‌ام هرگز، سخن خود را جون نمی‌نویسم در من می‌ماند و هر لحظه مرا رویی دیگر می‌دهد».

«هر که خواهد سخن من بشنود در اندرون من درآید؛ الا دربان نشسته است: ترک بیمناک بی‌باک، صدهزار دوست و آشنا را کشند، بی‌باک، لاابالی. خود نمی‌پرسی که کیستی، فرصت نمی‌دهد تا بگوید که من کیستم!».

غرابت و مهابت نه فقط با نحو و لحن کلام درآمیخته که با محتوا و مضمون آن نیز عجین شده است. زبانی جاندار و باوقار پرتحرک و گیرا، تنیده از استعاره و تمثیل و اشارات و کنایات که جرئت و صلابت و قوت و چالاکی حیات در آن موج می‌زند.

شمس تبریزی به روایت مولانا آدم کم‌حرفی بود و آدم کم‌حرف معمولاً گزیده‌گوست و در این کتاب دست‌چینی از گفتار آن گزیده‌گوی فراهم آمده است.

چند نمونه از گفتارهای مولانا:

چون گفتنی باشد و همۀ عالم از ریش من درآویزند که: «مگو!»

بگویم ...؛ هر آینه، اگر چه بعد از هزار سال باشد، این سخن، بدان کس برسد که من، خواسته باشم!

                                                ***

حیوان به سَر زنده است، آدمی به سِر زنده است،

هر که به سَر زنده است؛ بل هم اضل.

هر که به سِر زنده است؛ و لقد کرمنا.

آخر سِر در این سَر و کله کی گنجد؟

چون در اینجا نگنجد من چه کنم سَر را؟        

                                                ***

جویندۀ دنیا را از کسب و تجارت چاره نیست

و جویندۀ عقبا را از طاعت و خدمت چاره نیست

جویندۀ علم را از ذلت و غربت چاره نیست

جویندۀ مولا را از بلا و محنت چاره نیست.

                                                ***

گفت: با ما بیا تا شب زنده داریم به هم.

گفتم: می‌روم امشب بَرِ آن نصرانی که وعده کرده‌ام شب بیایم.

گفتند: ما مسلمانیم و او کافر، بَرِ ما بیا.

گفتم: نی او به سِرّ مسلمان است؛ زیرا او تسلیم است و شما نیستید. مسلمانی تسلیم است. 

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مطالعات ادبی هرمنوتیک متن‌شناختی

مطالعات ادبی هرمنوتیک متن‌شناختی

مهیار علوی‌مقدم

تأویل و رویکرد هرمنوتیکی، باعث افزایش بهره‌گیری هر چه بیشتر خواننده از ارزش‌های شناخته‌نشدۀ متن می‌ش

پابرهنه در برادوی: زندگی و آثار نیل سایمون

پابرهنه در برادوی: زندگی و آثار نیل سایمون

مجید مصطفوی

نیل سایمون (1927 ـ 2018) یکی از پرکارترین، موفق‌ترین و محبوب‌ترین نمایشنامه‌نویسان جهان و یکی از بهت