کارکرد ابهام در فرایند خوانش متن
خلاصه
در فرایند ارتباط بین نویسنده و خواننده، متن عنصر برقراری ارتباط است که هر کدام از دو رکن نویسنده و خواننده در خلق و هویتیافتن آن نقش اساسی دارند؛ نویسنده با عمل نوشتن موجب خلق اثر و خواننده از طریق خوانش و تأویل، عامل هویت و تشخص و معرفی آن میشود.معرفی کتاب
هر اندیشهای برای انتقال به دیگری به دو شکل «گفته» و «نوشته» جنبۀ عینی پیدا میکند. گفته مربوط به زمانی است که گوینده و مخاطب هر دو حضور دارند؛ اما نوشته با اینکه میتواند در حضور مخاطب عینیت پیدا کند، غالباً مربوط به زمانی است که مخاطب حضور ندارد. در فرایند ارتباط بین نویسنده و خواننده، متن عنصر برقراری ارتباط است که هر کدام از دو رکن نویسنده و خواننده در خلق و هویتیافتن آن نقش اساسی دارند؛ نویسنده با عمل نوشتن موجب خلق اثر و خواننده از طریق خوانش و تأویل، عامل هویت و تشخص و معرفی آن میشود. بر این مبنا، هر اثری با نویسنده، خواننده، خوانش و تأویل پیوند و مناسباتی پیدا میکند که بیان این مناسبتها موضوع نظریههای ادبی دورههای مختلف است و تأکیدی که هر نظریهای بر یکی از عناصر دارد، موجب تمایز آن از نظریۀ دیگر میشود.
با توجه به اهمیت و نقش نظریات رولان بارت در نقد ادبی، در این کتاب که به دو بخش «هرمنوتیک و خوانش» و «ابهام و خوانش» تقسیم شده است، در آغاز به مهمترین عامل نشر اندیشۀ «مرگ نویسنده، تولد خواننده» پرداخته میشود که عبارت است از مقالۀ «مرگ مؤلف» رولان بارت و سه نظرگاه به کارگرفته شده در آن یعنی زبان، خواننده محوری و بینامتنیت.
در فصل اول این کتاب، بدون پرداختن به گفتههای معمول در کتابهای هرمنوتیک و مباحثی همچون نقد نظریههای مختلفی که بر تکمعنایی و چندمعنایی و نقش مؤلف دلالت دارد، به بحث در مورد آنچه مبنای همۀ حرف و حدیثهای بعدی شد، یعنی مباحث محوری «خوانندهمداری»، پرداخته شده است.
فصل دوم به برخی از شگردهایی که نویسنده برای ابهامآفرینی و حفظ صدارت خود به کار میبندد، اختصاص داده شده است.
گفتنی است که در ضمن فصل دوم بعضی داستانها اشارهوار تکرار شده که هر بار از نقطهنظر خاصی مورد توجه بوده است، مانند راوی و ابهامآفرینی، چندلایگی متن، سمبول و اسطوره. آنچه مایۀ پیوند فصل اول و دوم است و به هدف عمده از نگارش این متن میپردازد، این است که با آنکه همهجا حرف از نقش خواننده در «خوانش متن» است و اینکه «مرگ مؤلف» مهر ختمی بر پایان نقش مؤلف و مهر تأییدی بر نقش آفرینندگی خواننده به شمار آمده است، باید گفت نویسنده به این راحتی در مقابل مخاطب و خوانش او تسلیم نشده است؛ چراکه نویسنده تلاش میکند به هر ترفندی شده، همچنان بر صدارت خود باقی بماند و زمام امور را در دست داشته باشد؛ به بیان دیگر نویسنده به مثابۀ صراف سخن بهتر میداند چه زر نقدی را در کدام بوته و به چه ترتیبی بنشاند. هر چند در ظاهر امر خواننده به خوانش متن مینشیند، همه چیز حول محور اندیشۀ نویسنده میچرخد تا آنجا که او متن و خواننده را هدایت میکند و با شل و سفتکردن زمام امور متن که آن را در اختیار اندیشۀ خود دارد، نوع و درجۀ شدت و ضعف خوانش متن یعنی حدود اختیارات خواننده را تعیین میکند.
نویسنده از روزگار مدرنیسم تلاش کرده است خواننده را آنگونه که میپسندد، به دنبال خود بکشاند؛ از این رو بر رعایت غموض و پیچیدگی متن همچنان مصر مانده است؛ به عبارت دیگر تلاش کرده است با ارائۀ مطالب به شیوۀ قطرهچکانی و مبهمترکردن هر چه بیشتر آن و با در اختیارگذاشتن حداقل اطلاعات ممکن، زمام روایت داستان را همچنان در اختیار خود داشته باشد. همین امر باعث شده که ابهام مهمترین ویژگی سبکی مدرنیسم به شمار آید. نویسنده با ارائۀ مطالب به شیوۀ استعارهگونه، پیچش معنا در لایههای متفاوت روایی و دوپهلوگویی و ایجاد چندمعنایی و بیمعنایی و قراردادن صداهای نهان در پسزمینۀ داستان، موجبات ابهام و درهمپیچیدگی بیان روایی را فراهم میکند تا از این طریق بر صدارتش خدشهای وارد نشود.
ابهام از دو جنبه، یعنی «نظرگاه خواننده» و «دیدگاه نویسنده»، قابل بررسی است. گروهی بر این عقیدهاند که با بالارفتن شعور خواننده، نویسندۀ داستان به شیوۀ صحیح به اعماق روح انسان و لایههای نهانی آن نفوذ میکند و با آموزش غیرمستقیم، اندیشۀ مخاطب را به کار میگیرد تا او را در بازی زبانی خود سهیم کند. نویسنده با بهکارگرفتن واژگان و بیانی مناسب، خواننده را به جای خواندن سادۀ متن، به خوانش آن دعوت میکند؛ از این رو داستان نو فعال بودن ذهن خواننده را میطلبد. در داستان نو نویسنده به خود اجازۀ چنین جسارتی را نمیدهد که با توضیحدادن صحنهها، به شعور خواننده توهین کند، گویی خواننده شاهد یک فیلم است.
گروهی دیگر صدارت خواننده و حرمت او را به حساب حرمت مخاطب نزد مؤلف میگذارند. داستاننویس امروز به خود اجازه نمیدهد که از جایگاه برتر به خواننده بنگرد و شخصیتهای داستانی، چون آدمکوچولوها زیر نگاهش باشند و در نتیجه خواننده نیز از چنین موقعیتی برخوردار باشد. نویسندۀ امروزی آنقدر برای خواننده احترام قائل هست که او را تا مسند خود بالا بکشد و مثل کودکی که باید همه چیز را برای او شرح دهند، با او برخورد نکند و سرانجام شناخت و نیتی که نویسنده از نثر دارد، به او اجازۀ چنین رفتار مقتدرانه و خودبزرگبینی را با کلام و در نتیجه با شخصیتها که کلام هستند، نمیدهد. نویسنده با خالیگذاشتن بعضی قسمتهای داستان خواننده را وادار میکند تا در پرکردن جاهای خالی متن و کاملکردن ماجرای داستان مشارکت داشته باشد. بدین ترتیب ماجرای داستان در عمل متقابل و دوجانبه از سوی نویسنده و خواننده ساخته میشود، نه اینکه خواننده گیرندۀ صرف و منفعل باشد.
آنچه ذکر شد مربوط به دیدگاه خواننده است؛ اما از دیدگاه نویسنده قضیه برخلاف آن است. گفتار پیش رو بر آن است که نویسنده خود این بازی را به راه انداخته است، وگرنه نیازی به این همه بازی زبانی و بهکارگرفتن شگردهای مختلف نبوده و نخواهد بود. الزام در بهکارگیری این همه ترفند از جانب نویسنده است که میخواهد همچنان اقتدار و صدارت خود را حفظ کند، اینکه نویسنده میکوشد به شیوههای مختلف ابهام و دوپهلوگویی را در داستان به کار گیرد، دلیلی بر اثبات محکمتر این نظریه است.
نگارنده در این کتاب بر آن است که اثبات کند با همۀ جایگاهی که برای خواننده قائل شدهاند و هرچند در آخر کار اوست که به خوانش متن آنگونه که میپسندد میپردازد، هنوز نویسنده زمام امور را در دست دارد و خواننده را به هر سمت و سویی که میخواهد هدایت میکند؛ اما تعیین جهت از طرف نویسنده و پذیرش آن از طرف خواننده، هر یک حد و مرزی دارد که رابطۀ بدهبستان آن دو، این حد و مرز و ضوابط حاکم بر عمل «خوانش متن» را تعیین میکند. پس خواننده از مطالب زیربنایی که شالوده کار بر آن نهاده شده استفاده میکند و اما معنی مورد نظر نویسنده را نمیتوان شرح و تفسیر کرد و از طرفی هم، معنی یک پیام نیست و مؤلف نمیخواهد مانند واعظ با تمسک به امری مقدس چیزی را تلقین کند یا معلمی نیست که بخواهد نکتۀ درسی را تعلیم دهد. معنای مورد نظرش نسبت به مجموع واژههایی که در صحنۀ متن عرض اندام میکنند، بیاندازه متفاوت است؛ زیرا این معنی به واکنشهای هر یک از خوانندگان بستگی دارد و به تعداد خوانندگان از آن، معنی به دست میآید.
پربازدید ها بیشتر ...
ایل بختیاری در دورۀ قاجار
آرش خازنیموضوع این کتاب تأثیر متقابل حکومت و ایل در حاشیۀ ایران در دورۀ قاجار است. بررسی تاریخ اتحادیۀ ایلی ب
قصۀ ما به خر رسید: خر و خرپژوهی در شعر فارسی
غلامعلی گرایی، زهراسادات حسینیخرپژوهی در شعر طنز فارسی یکی از زمینههای طنز بوده که باید بهجد مورد تحقیق و پژوهش قرار میگرفت. نو
نظری یافت نشد.