۳۹۴۵
۰
دستور زبان گيلكی

دستور زبان گيلكی

پدیدآور: جعفر بخش‌زاد محمودی ناشر: گیلکانتاریخ چاپ: ۱۳۸۵مکان چاپ: رشتتیراژ: ۲۲۰۰شابک: 7_11_8283_914تعداد صفحات: ۳۲۰

خلاصه

اين کتاب حاصل بيش از ۲۵ سال کوشش نگارنده است که در آن نکات دقيق زبان گيلکی به شيوۀ سنّتی، با ارائه نمونه‌های فراوان شعری شرح داده شده است. ضمن آنکه برخی از نکات دستوری زبان فارسی نيز مورد توجه قرار گرفته و مطالبی دربارۀ آنها بيان شده است.

معرفی کتاب

اين کتاب حاصل بيش از ۲۵ سال کوشش نگارنده است که در آن نکات دقيق زبان گيلکی به شيوۀ سنّتی، با ارائه نمونه‌های فراوان شعری شرح داده شده است. ضمن آنکه برخی از نکات دستوری زبان فارسی نيز مورد توجه قرار گرفته و مطالبی دربارۀ آنها بيان شده است.

قواعدی که با آن درست‌گفتن و درست‌نوشتن را بیاموزند، دستور زبان نامیده می‌شود و مجموعۀ به هم پیوستۀ کلمات تحت روشی خاص که بیان مقصود نماید، زبان یا سخن گفته می‌شود.

نحوۀ بیان کلمات یا طرز ادای الفاظ در هر زبان، لهجۀ زبان است؛ مثلاً زبان همۀ کسانی که اهل شیراز، تهران، یزد و ... باشند، فارسی است؛ ولی مردم هر یک از این شهرها فارسی را با شیوه‌ای خاص تلفظ می‌کنند و گفته می‌شود فلانی با لهجۀ یزدی یا شیرازی صحبت می‌کند، همچنین کسانی که فارسی‌زبان نیستند؛ ولی فارسی را با لهجۀ زبان قومی و ملی خود تکلم می‌کنند و قادر به ادای صحیح کلمات نیستند، گفته می‌شود فلانی فارسی را مثلاً به لهجۀ ترکی یا گیلکی تکلم می‌کند. اینکه عده‌ای می‌گویند گیلکی به لحاظ نداشتن کتابت، لهجه است و زبان نیست و عده‌ای دیگر می‌گویند گویش است و به اعتقاد خود پافشاری می‌کنند، سخت در اشتباهند؛ زیرا نداشتن کتابت دلیل بر زبان‌نبودن نیست؛ چون اول زبان متولد می‌شود و بعد خط و کتابت اختراع می‌شود.

گیلکی یکی از زبان‌های کهن ایرانی است که مردم گیلک یعنی بیشترین باشندگان سرزمین گیلان با آن تکلم می‌کنند. غیر از قوم گیلک، تالش‌ها و ماسوله‌ای‌ها و تات‌ها با زبان متمایز در مناطقی خاص از گیلان سکونت دارند که آنها نیز از ساکنین اصلی و قدیمی گیلان هستند. تالش‌ها در مناطق کوهستانی نیمۀ غربی گیلان با دو مذهب ساکنند. مردم شهرهای ماسال و شاندرمن و توابع، پیرو مذهب دوازده‌امامی و مردم هشتپر و پره سر، ارده‌جان و حومه و برخی از بخش‌های اطراف رضوانشهر مثل پونل و بُداغ محله و لکه پشته (لیلکی پشته) شافعی مذهبند و زبانشان تالشی است.

ماسوله‌ای‌ها در شهرک کوهستانی ماسوله (از توابع فومن) سکونت دارند و به کار صنایع دستی مشغول و پیرو مذهب شیعه‌اند و به زبان ماسوله‌ای که بسیار نزدیک با زبان تالشی است، تکلم می‌کنند. تات‌ها بیشتر در رودبار و حومه‌اش ساکنند و زبانشان تاتی است.

زبان گیلکی دارای لهجه‌های گوناگون است که نحوۀ تکلم و تلفظشان با یکدیگر متفاوت و در اصل متفق هستند. لهجه‌های گیلکی را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد: گروه اول: لهجه‌های داخلی دربردارندۀ لهجه‌هایی است که گیلک زبان‌های ساکن گیلان با آن تکلم می‌کنند؛ مثل لهجه‌های آبکناری، گسکری، تولمی، فومنی، رشتی و انزلی‌چی، گالشی، لاهیجانی و خمامی.

گروه دوم دربردارندۀ لهجه‌هایی است که در خارج از منطقۀ جغرافیایی گیلان رواج دارد؛ مثل لهجه‌های فیروزکوهی، سنگسری، شهمیرزادی و مازندرانی که به لهجۀ تبری مشهور است.

برای مقایسۀ دو لهجۀ گیلکی مازندرانی و گیلکی گسکری از هر یک از دو شاعر مشهور و متقدم این دو خطه، یعنی امیر پازواری و شرفشاه دولابی، دو چهارپاره به عنوان شاهد مقال درج و ترجمه می‌شود.

1. از امیر پازواری (گیلکی مازندرانی)

یارب که ترا مکه بوینم حاضر                       احرام دَوسته آب زمزم بَریزم تِه سر

حجرالاسود سنگ رَه بَوینم تِه وَر                   یارب که همین دولت بوء میسر

ترجمه: الهی تو را در مکه حاضر ببینم ـ احرام بسته بر سرت آب زمزم بریزم.

نزد حجرالاسود را ببینم ـ الهی که همین خوشبختب میسر شود.

2. شرفشاه دولابی (گیلکی گسکری)

به دوزخ بُشام به سوال، من به فکری فَرَس                 تِه آتش درون در، مِه دیل به همین هوس

دوزخ گفت مرا، بیرون کن جه دیل این وسوس                        یا هرکس به خوی آتش سوجه چون کاکنس

ترجمه: با اسب خیال برای پرسش به دوزخ رفتم. به این هوس که دلم در آتش توست.

دوزخ پاسخ داد (به من گفت) از دل این وسوسه را بیرون کن. در اینجا هر کس مثل ققنوس در آتش خود می‌سوزد.

فهرست مطالب این کتاب بدین ترتیب است:

دیباچه؛ کلامی از سر صدق؛ کلیات؛

بخش اول: نگاره‌های نوشتاری، اسم، فعل یا کُنِش، صفت، کنایات، حروف، قید، صوت یا آوا، عدد یا شماره، وندها، مبحث ابدال و تغییر و قلب و حذف و ازدیاد.

بخش دوم: جمله، تشبیه، آیین نگارش گیلکی، جدول مصدرها.

نظر شما ۱ نظر
  • مدیر۱۹ ماه پیش
    شعر گیلکی تقدیم به استاد ظالم مرحوم : جعفر بخش زاد محمودی . می پِرَ بیدین که چی بکشته مار بزه می عمه جن بَدَشته می پِرَ بیدین کولنگ رُستم ساتور تخته نوبو بادنجانِ بم دوتا برر دارم دو لنگه خاخور اَشَنَه فندری مثالِ بافور بیا دیمیز اَنِ شعره اَن پِرِ یا کی ک.... اون زمان که زَی بوم مَرَ چوب زِئی می مار عمه ی دو خادیم سرکوب زئی می مار من غرض کودم پلا نخوردم هچین هچین فقط بلا فووردم اَن اَلِ زنکِ کاره اَن لنتی یا می ماره اون پِرِ که ظالم و ضعیف کوش زَی کَشتی خوره هی زِئی چکوش عرق خوردی سیگار کشی و عیاش مثِ خَلَ زَنَکَن فقط دهی فاش بَرَرَن خاخوران پیلی آغوزدار پیچه مَنِسَن بی دیل و بی عار پِر وقتی وَنَر زئی جوخوفتیم مارَ چوب زئی هیچی نوگوفتیم گفت نَوَزَن جان نَرُم اردشیر تی گوآ خورُم . امیدوارم که در آن دنیا نامه اعمالش را دریافت کند ، چون هیچ چیز بالاتر از شکستن دل فرزند نیست .

پربازدید ها بیشتر ...

زندگی‌نامه و خدمات علنی و فرهنگی محمدتقی‌ بهار (ملک‌الشعراء)

زندگی‌نامه و خدمات علنی و فرهنگی محمدتقی‌ بهار (ملک‌الشعراء)

جمعی از نویسندگان زیرنظر کاوه خورابه

بی‌شک در ساحت ادبیات و فرهنگ ایران معاصر، به‌ویژه در زمینۀ ارتباط با ادبیات کهن و پربار ما که بزرگان

آیین های ایل شاهسون بغدادی

آیین های ایل شاهسون بغدادی

یعقوبعلی دارابی

در این کتاب ضمن معرفی ایل شاهسون بغدادی در گذر تاریخ، آیین‌های دینی و آداب و رسوم اجتماعی این ایل بر