من و بوف کور
خلاصه
تا امروزه حدود هشتاد سال از انتشار بوف کور میگذرد و تاکنون معناهای مختلفی برای این کتاب گفتهاند؛ اما همچنان که صادق هدایت گفته است، بوف کور حساب و کتاب دقیق دارد.معرفی کتاب
نویسندۀ این کتاب میگوید:
«بوف کور» اولین رمانی است که من خواندهام! اولینبار که آن را خواندم، هفده سالم بود. از آن پس مقالات و تفسیرهایی هم دربارهاش خواندم؛ اما هیچیک از آنها جواب آن سؤالها را در خود نداشت که این کتاب در ذهن خوانندهاش برمیانگیزد. واقعاً چرا باید مردها و زنها انگشت سبابهشان را بجوند؟ آن پیرمرد کیست که کنار جوی آب نشسته است و خندهاش پشت راوی را میلرزاند؟ آن پیرمرد بعدی کیست که نعشکشی و قبرکنی میکند و آن گلدان راغه را به راوی میدهد؟ آیا آن گلدان معنای خاصی دارد؟ پیرمرد خنزرپنزری کیست؟ «بوف کور» ظاهراً از دو بخش یا دو شرح حال تشکیل شده است. بعضی از سؤالها هم دربارۀ همین میتواند باشد. آن دو شرح حال چه ربطی به هم دارند؟ در شرح حال اول زن اثیری است که به دست راوی کشته میشود و در دوم زن لکاته. آن دو زن چرا آنقدر شبیه همدیگر هستند؟ آیا ممکن است آنها یکی باشند؟ خود راویها چطور؟ آیا راویهای آن دو تا شرح حال واقعاً یک نفرند؟ یا اینکه دو نفر هستند؟ گلهای نیلوفر بالاخره نشانۀ چیست؟ بوگام داسی و نهر سورن چه معنایی میدهد یا معنای خاصی نمیدهد؟ خود بوف کور چطور؟ اصلا چرا سایۀ در آن کتاب آنطور است؟
چراغ راوی در بخش دوم پیهسوز است. در بخش اول هم باز از چراغهای قدیمی است. فوقش مثلاً نفتسوز است؛ چون در دو جا از روایت دود میزند؛ اما راوی وقتی در نور آن چراغ مشغول نوشتن است، سایۀ خودش را میتواند ببیند.
سایهای که جلو چراغ به دیوار افتاده است یا جلو روشنایی پیهسوز روی دیوار خم شده. آدم وقتی در نور یک چراغ پیهسوز یا نفتسوز دارد مینویسد، سایهاش جلو خودش میافتد؟ سایه که در این حالت باید پشت سر آدم بیفتد و او نتواند آن را ببیند؟
اینها فقط بخشی از سؤالاتی است که بوف کور در ذهن خوانندهاش بر میانگیزد. خواندن واقعی بوف کور هم واقعاً وقتی صورت میگیرد که تکلیف اینطور سؤالها مشخص شود. آیا اینها جواب دارند یا ندارند. اصلاً خود کتاب معنای خاصی میدهد یا نمیدهد. بوف کور زبان خاصی دارد. اتفاقاتی در آن هست که از منطق عادی پیروی نمیکند؛ اما آیا میتوانیم چنین روایتی را بیمعنی بدانیم یا آن را هر طور که دلمان خواست معنی کنیم؟
تا امروزه حدود هشتاد سال از انتشار بوف کور میگذرد و تاکنون معناهای مختلفی برای این کتاب گفتهاند؛ اما همچنان که صادق هدایت گفته است، بوف کور حساب و کتاب دقیق دارد. اینطور نیست که هرکس بخواهد ذهنیت و جهانبینی خودش را در بوف کور پیدا کند. البته گاهی خود متن هم میتواند معناهایی ایجاد کند؛ معناهایی که خود نویسنده به آنها فکر نکرده بود, اما اینطور معناها معمولاً انسجام چندانی ندارد به ویژه در رمانها. در رمانها همیشه بعضی جزئیات خواهد بود که با اینطور معناها جور درنیاید.
سه نوع صدا در این کتاب شنیده میشود؛ صدای خود بوف کور، صدای آنهایی که بعضی نُتها را به بوف کور انداختند و صدایی که بوف کور را میخواند.
فهرست مطالب این کتاب بدین قرار است:
من و بوف کور، من فقط برای سایۀ خودم نوشتم، تصویرهای منحرف، تصویر نقاش، من ترو میشناسم، دانشجوی پراگ، قابل شمارو نداره، گلدان راغه، قابل شمارو نداشت، دو مگس زنبور طلایی.
پربازدید ها بیشتر ...
مطالعات ادبی هرمنوتیک متنشناختی
مهیار علویمقدمتأویل و رویکرد هرمنوتیکی، باعث افزایش بهرهگیری هر چه بیشتر خواننده از ارزشهای شناختهنشدۀ متن میش
پابرهنه در برادوی: زندگی و آثار نیل سایمون
مجید مصطفوینیل سایمون (1927 ـ 2018) یکی از پرکارترین، موفقترین و محبوبترین نمایشنامهنویسان جهان و یکی از بهت
منابع مشابه بیشتر ...
فیروزشاهنامه: دنبالۀ دارابنامه بر اساس روایت محمد بیغمی (ویراست جدید)
ناشناساین متن در شرح جهانگیری و جنگهای فیروزشاه پسر داراب و برادر دارای دارایان است. در این مجلد بخشی بسی
زندگی علیه مرگ: یادنامهای برای صادق چوبک (چند جستار و سه طرح چاپنشده از او)
علی فردوسیاین کتاب افزون بر جستارهایی که در کنفرانسها خوانده شده یا در نشریات منتشر شده است، دربرگیرندۀ مطالب
دیگر آثار نویسنده
عصر تاریکی: به مناسبت صدمین سال تولد ژوزه ساراماگو، برندۀ نوبل ادبی 1998
عباس پژمان و دیگراناین کتاب کوششی است مقدماتی برای معرفی ژوزه ساراماگو، آثار ادبی و دیدگاههای سیاسی و اجتماعیاش؛ نویس
نظری یافت نشد.