عهدنامۀ مالک اشتر
خلاصه
نامۀ امام علی ابن ابی طالب به مالک اشتر نخعی، معروف به «عهد» یا «فرمان مالک اشتر» جامعترین نامهای است که سید رضی در کتاب شریف نهجالبلاغه از آن حضرت آورده و در آن بیش از دیگر نامهها به مسائل جامعه و ارکان حکومت پرداخته شده است.معرفی کتاب
عهد یا عهدنامه در این معنی خاص به مکتوبی گفته میشود که حاکمی در وصیت به فرزند و جانشین یا خطاب به یکی از کارگزاران هنگان روانهکردن او به ناحیهای از کشور تحت فرمانروایی خود صادر می کرد و با مخاطب در اِعمال و اجرای مفاد آن پیمان میبست. این مکتوب غالباً مجموعهای از سفارشهای اخلاقی و گاهی رسالهای در شیوۀ کشورداری و در حکم آییننامۀ حکومتی بود.
اینکه حاکمی اهداف خود را در اعزام کارگزاری تعیین و تبیین کند و شیوۀ کارآمدی در انتخاب همکاران و عوامل حکومتی و راه و رسمی در تصحیح و تقویت یا تأسیس نهادهای اجتماعی خاطرنشان او سازد و در التزام به اجرای آنها از او تعهد بخواهد، اقتضای نهایت خردورزی است و تاریخ گذشتۀ انسان نیز آنچه را که از این پیماننامهها ثبت و حفظ کرده است، یادگار گروهی از خردمندان معرفی میکند. در میان میراث علمی ما هم به بعضی از پادشاهان ایرانی پیش از اسلام آثاری منسوب شده است که اتفاقاً با نام «عهد» شهرت یافتهاند؛ مانند «عهد اردشیر»، «عهد شاپور»، «عهد انوشیروان» و غیره که در متون قرون اولیه بخشهایی از آنها آمده است. در صدر اسلام و در زمان مسئولان حکومتی پس از پیامبر نیز نظام امور به گونهای جریان داشته است که وجود این نوع عهدنامهها را اقتضا میکرده است.
در منابع تاریخی نامههای فراوانی میتوان یافت که خلفا به نمایندگان خود نوشتهاند و آنها را به آنچه صلاح میدیدهاند توصیه کردهاند. این عهدنامهها در عین اینکه ممکن است جملات و گاهی عباراتی متشابه داشته باشند، از جهات مختلف متفاوتند. در این میان نامهای است منسوب به طاهر ابن الحسین به فرزندش عبدالله ابن طاهر، وقتی که او از جانب مأمون خلیفه عباسی به ولایت مصر و رقّه منصوب شده است. این نامه را محمد ابن جریر طبری و سالها بعد از او ابن خلدون مغربی، گزارشگر و نقاد معروف تاریخ و طرحریز اولیه علم جامعهشناسی، نقل کردهاند. نامه طاهر ذوالیمینین در بخشها و عباراتی به عهد امام نزدیک است،؛ اما به هیچ روی با آن قابل مقایسه نیست. بررسی تطبیقی این دو نامه و رسیدن به نتایج قطعیتر البته کاری است لازم، اما اکنون بیرون از این مجال است. همین قدر میتوان گفت که آن نامه و عهدنامه امام(ع) از چند جهت تفاوت اساسی دارند:
1. حضور نویسنده: امام (ع)، در این پیماننامه حضوری جدی و مداوم دارد؛ از پیامبر خدا و سخنانی که از آن حضرت شنیده و مأموریتی که از جانب ایشان به یمن داشته یاد میکند؛ به اصافۀ جهت کلی همۀ اموری که به آن توصیه میشود، خداست؛ بنابراین چنین سخنی در آن نمیتوان دید که «... و کنتَ محمودَ السیاسةِ مرضیَّ العدلِ فی ذلک عند عَدوِّک: و آنگاه سیاست تو در پیش دشمن پسندیده و عدالت تو مقبول خواهد شد».
2. محل مأموریت: عهد امام(ع) با مصر آشکارا در پیوند است. بنا بر این نامه، مالک به کشوری اعزام شده است که در فرهنگ و تاریخ پیشینهای قابل توجه دارد و مردم آن با داشتن آن پیشینه و تجارب تاریخی در کار حاکمان داوری میکنند و داوری آنان برای حاکم مهم است.
3. مخاطب (مالک): اصولاً در چنین اندرزنامهها یا عهدنامهها، امر و نهی، عمومی و کلی و خطاب به مجموعۀ انسانهاست؛ چنانکه در قوانین و آییننامهها، بایدها و نبایدها با چنین نگاهی ذکر میشود و هرگز بدان معنی نیست که فیالمثل برای گوینده، تمایل مخاطب به منهیات حتمی و یقینی است؛ که وجود چنین علمی با اعزام او سازگاری معقولی ندارد. با این همه در عهد امام(ع) چنین عبارتی نیامده است که «واشدُد لسانَک عن قولِ الکذب و الزّورِ و ...: و زبان خود را از سخن دروغ و فریبکارانه به سختی باز دار و ...» یا: «فاجتَنِبِ الشُّحَ، واعلَم انّه اولُ ما عصی به انسانٌ ربَّه و ...: از بخل دوری کن و بدان که آن نخستین صفتی بود که انسان به انگیزۀ آن بر پروردگار خود عصیان کرد و...».
4. جامعیت: عهد امام(ع)، به خصوص در معرفی گروهها و بیان ارزش و نقش آنها در تأسیس نهادها و تحکیم ارکان جامعه و نوع رفتار حاکم با آنها از جامعیتی برخوردار است که نامۀ طاهر و دیگر «عهد»هایی که در آیین کشورداری به کسانی مانند اردشیر و انوشیروان منسوب شدهاند، با آن مشابهتی ندارند.
5. مردم و حقوق انسانی: توجه خاص و استثنائی حاکم (امام) به مردم و تأکید بر اهمیت رأی و داوری مردم (آرای عمومی)، همانندی و همقدری آنان با کارگزار امام، تاریخ و فرهنگ آنان، یعنی سنن صالح و ... از نقاط درخشان و ارزشهای ماندگار و تردیدناپذیر این نامه است و در دیگر «عهد»ها کمتر به این دقایق توجه بوده است.
عهدنامۀ امام علی (ع)
«عهد» امام (ع) خطاب به مالک اشتر در نهجالبلاغه و تحف العقول ابن شعبۀ حرانی آمده است و بعضی از محققان قطعاتی از آن را در کتابهای پیش از قرن پنجم شناسایی کردهاند و بخشهایی از آن با نامههای دیگر آن حضرت، از جمله شمارۀ 5، 25، 26 و 27 مشترکات و مشابهتهایی دارد.
بدایعنگار این عهدنامه را در سال 1273 قمری به نام ناصرالدین شاه قاجار ترجمه کرد. نوع نثر او در ترجمۀ عهدنامه و برخی از آثار دیگرش به خوبی نشاندهندۀ این است که او در نگارش تاریخ و وقایع عصر ناصری هم مانند علوی آوی در ترجمۀ محاسن اصفهان و عهدناممه، شیوۀ ناصح ابن ظفر جرفادقانی را میپسندیده و پیوسته به ترجمۀ او از تاریخ یمینی نظر داشته است. التزام به چنین طرحی، ادیب توانایی مانند وی را خود به خود به شیوهای سوق داده است که در نقل پسامی که از متن درمییابد، به زیبایی سخن چنانکه طبع و ذوق ادیبان بپسندد و نیز بیندیشد و طرز بعضی از پیشینیان را که در گزارش معانی ترجمهای تفسیری میکردند، در پیش گیرد و خواسته و ناخواسته آفت مشهور «زیبایی ترجمه» را بپذیرد.
پربازدید ها بیشتر ...
تاریخ مطبوعات استان همدان (1324 ق ـ 1397 ش)
مجید فروتناز ویژگیهای بارز این کتاب، تلاش برای دسترسی به بخشی از اسناد و سوابق دولتی و اصل نشریات یا آرشیو اس
افسانه و نیمای جوان
ایلیاکیان احمدیمنظومۀ بلند، استثنایی و تأثیرگذار «افسانه» شعری که نیمای جوان در سال 1301 و در 25 سالگی میسراید، پی
منابع مشابه بیشتر ...
محاکمۀ انسان و حیوان از رسائل اخوان الصفا
اخوان الصفاداستان «محاکمۀ انسان و حیوان» داستانی بلند از رسالۀ جسمانیات ـ طبیعیات، دربارۀ حیوانات، از رسائل اخو
دفتر تنظیمات (کتابچۀ غیبی) و چند رسالۀ دیگر
میرزا ملکمخان ناظمالدولهدر این کتاب رسالۀ «دفتر تنظیمات یا کتابچۀ غیبی» همراه با رسائل دیگری از ملکمخان انتشار یافته است.
دیگر آثار نویسنده بیشتر ...
اختیارات مظفری (680 ق): جامعترین کتاب هیئت بطلمیوسی و غیربطلمیوسی به زبان فارسی
قطبالدین محمود بن مسعود شیرازی«اختیارات مظفری» مفصلترین کتاب هیئت به زبان فارسی است؛ البته پیش و پس از آن آثاری با این حجم و تخصص
عرفان پولس رسول: بسترهای یهودی و هلنیستی
حمیرا ارسنجانیدر این کتاب، بهویژه با توجه به نگاه غالب و عمومی مسیحیت به پولس بهمثابۀ یک متکلم یا الهیدان و نه
نظری یافت نشد.